دخترهای خوب زمین

ساخت وبلاگ
ستاره پگاه را خیلی دوست داشت ولی اسم خودش را اصلا دوست نداشت .پنج شش ساله بود وقتی پگاه دوسه ساله بود.

مادرها همکاربودن و باهم گپی داشتند یه روزکه دخترا باهم بازی می کردن مادر پگاه به ستاره گفت 

می دونی وقتی شب می شه ستاره ها میان وسط آسمون و همه جا روشن می شه بعدکه شب می ره پگاه میاد بازم همه آسمون روشن می شه .ستاره خندید و پگاه رو بغل کردوگفت مثل من وپگاه اول من بدنیا اومد بعدش پگاه !

ازاون روز به بعد دیگه کسی نشنیدکه ستاره اسمشو دوست نداره !!! 

+ نوشته شده در سه شنبه یازدهم مهر ۱۳۹۶ساعت 10:11 توسط سورین دانا |
شاملو و همه شاعران نسل من...
ما را در سایت شاملو و همه شاعران نسل من دنبال می کنید

برچسب : دخترهای, نویسنده : sourin بازدید : 127 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت: 23:52